-
چند لحظه...
جمعه 5 آذرماه سال 1389 19:16
۱ـ بعضی ها را از سر راه بر می دارند و بعضی ها را سر راه میگذارند. ۲ـ همه چیز بر وفق مراد است و بعضی ها سوار بر خر مراد. ۳ـ شاید زیبا ترین منحنی دنیا ، لبخند باشد. ۴ـ شیرین ، زندگی تلخی را برای فرهاد رقم زد. ۵ـ بعضی ها برای رسیدن به داد ، بیداد میکنند. ۶ـ مشق نگاهش جوهر قلمم را تمام کرد. ۷ـ برای فاسد نشدن افکارم ، آنها...
-
انتظار
جمعه 5 آذرماه سال 1389 19:11
-
بدون شرح
جمعه 5 آذرماه سال 1389 19:11
دختر، برتر از پسر آمد پدید لیک،آنکه چشم بصیرت داشت دید کسی گفت: ای دختران به بیرون روید تا پسرک ندید بدید شما را بدید دختر، زبر و زرنگ است شدید که پسر نصفش را هم در خود ندید همه تان جزو این چهار دسته اید آن پسر که گفتی، حساب کار آمد به دستش، پرید مقصودم ازاین وب فقط خنده بید از بس که شما پسرها بَـدید خدا جنس مرد را...
-
فاطمه
دوشنبه 10 آبانماه سال 1389 10:01
فاطمه خانم آیکونهای عاشقانه رو توی ادامه مطلب ببین همش هم برا خودته
-
وقتی کسی را دوست دارید...
پنجشنبه 6 آبانماه سال 1389 16:40
وقتی کسی را دوست دارید ، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود . وقتی کسی را دوست دارید ، در کنار او که هستید ، احساس امنیت می کنید . وقتی کسی را دوست دارید ، حتی با شنیدن صدایش ، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید . وقتی کسی را دوست دارید ، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید . وقتی کسی را دوست...
-
چگونه یک نامه عاشقانه بنویسیم؟
پنجشنبه 6 آبانماه سال 1389 08:01
چه چیزی میتواند رمانتیک تر از دریافت یک نامه عاشقانه دست نویس باشد. این نوع نامه ها هنوز هم به عنوان یکی از بهترین هدیه های ولنتاین به شمار می روند اما نباید آنها را مختص فوریه بدانیم در هر زمان از سال نامه های عاشقانه تجلی قدرتمندی از عشق شما را پدیدار می سازند. لازم نیست که حتما شکسپیر باشید تا بتوانبد یک نامه...
-
زنگی یعنی....
پنجشنبه 6 آبانماه سال 1389 07:59
زندگی یعنی چکیدن همچو شمع از گرمی عشق زندگی یعنی لطافت گم شدن در نرمی عشق زندگی یعنی دویدن بی امان در وادی عشق رفتنو آخر رسیدن بر در آبادی عشق می توان هر لحظه هر جا عاشقو دلداده بودن پر غرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن می شود اندوه شب را از نگاه صبح فهمید یا به وقت ریزش اشک شادی بگذشته رادید می توان در گریه اشک با...
-
وقتی عشق به آسانی رخ میدهد
پنجشنبه 6 آبانماه سال 1389 07:58
همه ما در ذهن خود برای انتخاب خانم و یا آقای مورد علاقه خود معیارهای بسیار زیادی داریم. گاهی اوقات این ایده آل گرایی ها آنقدر ادامه پیدا می کنند که شکل خیال پردازی به خود می گیرند و گاهی اصلاً خودمان هم متوجه نمی شویم که معیارهایی برای انتخاب همسر داریم. به هر حال اشکالی ندارد. اگر شما با معیارهای شخص دیگری همخوانی...
-
میخ های عاشق
پنجشنبه 6 آبانماه سال 1389 07:50
-
عشق چیه؟
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 09:39
بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟ سر کلاس درس معلم پرسید: هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟ هیچ کس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش...
-
تفاوت عشق و ازدواج
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 09:31
یک روز پدر بزرگم برام یک کتاب دست نویس آورد کتابی که بسیار گرون قیمت بود و با ارزش وقتی اونو به من داد ، تاکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود خودته و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم چند روز بعد به من گفت کتابت رو...
-
نکته های جالب درباره بوس
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 09:21
در یک تحقیق اخیر انجام شده در دانشگاه لافایت، مقدار دو هورمون اصلی اکسیتوسین و کورتیزال را در 15 پسر و دختری که با هم رابطه صمیمانه عاشقانهای داشتند قبل و بعد ازبوسه، و قبل و بعد از یک صحبت صمیمانه در حالیکه دستهای همدیگر را نگاه داشته بودند، اندازه گرفتند. محققین این آزمایش انتظار داشتند که در مقدار اکسیتوسین که...
-
نامه یه دختر به....
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 09:15
عزیزم! می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم. اگر می گویم باید تحصیلکرده باشی، فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من می فهمی! اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است که همه با دیدن ما بگویند"داماد سر است!" و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود! اگر می گویم باید ماشین بزرگ و...
-
شرایط دشوار ازدواج پسرها -- دخترها ، پدر ها و مادرها بخوانند
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 09:00
قبل از اینکه مطلب رو مطالعه بفرمائید لازم است به استحضاربرسد متن ذیل با توجه به آنکه عموم را مخاطب قرار داده به صورت عامیانه نگارش شده که این اقدام در جهت هرچه محسوس تر شدت محتوای مقاله است ، از آنجا که جنسیت من مشخص است ممکن است با خواندن چند خط اول مطلب ، اینگونه برداشت شود که مطلب یکطرفه است ، اما کمی بیشتر وقت صرف...
-
انتظار
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 08:27
-
ورای عشق
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 08:25
غم هایمان را با هم شریک شدیم . شادیهایمان را به هم هدیه دادیم . دست در دست هم دادیم و از مشکلات گذر کردیم . تکیه گاه هم شدیم ، با هم گریستیم ، با هم خندیدیم . این چه حسیست در وجود من و تو ؟ این چه زنجیریست در دستان من و تو ؟ این عشق نیست . ورای عشق است . براستی ورای عشق چه نام دارد ؟ آری ، حتی عشق هم به ما حسودی میکند...
-
بخوان...
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 08:25
دوستت دارم را بر من تکرار کن ، در دستانم بریز ، روی سرم بپاش ، همچون نیلوفران آبی . قلبم را از عشق لبریز کن ، عشق را با من آشنا کن ، عشق را با من آشتی ده ، عشق را در جام شرابم بریز ، عشق را به خوردم بده ، عشق را در قلبم مزین کن . بگذار دیگران از تماشایش به حسرت بنشینند ...
-
واژه عشق
دوشنبه 3 آبانماه سال 1389 20:22
عشق در دفترم ، واژه ای سرد و بی معنا بود . واژه ای بی احساس ، همچون واژگان دیگر . واژه ای همچون "بود " ، همچون "است " . و تو آمدی ، با مداد رنگی قلبت عشق را حس دادی ، عشق را رنگ دادی ، عشق را گرما بخشیدی . و حالا ، عشق یک معناست . همچون واژه "مادر" ، همچون واژه " بابا" . عشق در...
-
آهویی وحشی
دوشنبه 3 آبانماه سال 1389 20:20
برگ زردی بود در دست گرفیش جوان شد . درخت خشکی بود لمسش کردی زنده شد . آهویی وحشی بودم . با نوازشت رام شدم و در آغوش گرمت آرام گرفتم ...
-
فراق...
دوشنبه 3 آبانماه سال 1389 20:09
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 آبانماه سال 1389 09:00
-
به خاطر کی؟!
دوشنبه 3 آبانماه سال 1389 08:48
پرسید بخاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دلم میخواست داد بزنم *بخاطر تو* گفتم *بخاطر هیچکس* پرسید پس بخاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم داد میزد *بخاطر تو*با بغض غمگینی گفتم *بخاطر هیچ چیز* ازش پرسیدم تو بخاطر چی زنده هستی؟ اشک در چشمانش جمع شد و گفت *بخاطر کسی که بخاطر هیچ زنده است*
-
تقدیم به عشق پاکم
دوشنبه 3 آبانماه سال 1389 08:46
عشق یعنی با غم الفت داشتن سوختن با درد نسبت داشتن عشق دریک جمله یعنی انتظار انتظار روز رجـــعت داشتن عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی در جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشمان تر عشق یعنی سر به در آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی مست و بی پروا شدن عشق یعنی...
-
عشق و احساس
شنبه 17 مهرماه سال 1389 21:44
در حضور خارها هم میشود یک یاس بود در هیاهوی مترسکها پر از احساس بود میشود حتـــی برای دیدن پـــروانه ها... شیشه های مات یک متــروکه را الـــماس بود. دست در دست پرنده، بال در بـــــال نسیم ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود کاش می شد حرفی از « کاش میشد» هم نبود... هر چه بودعشق بود و بعد هم احساس بود
-
به یادم باش
شنبه 17 مهرماه سال 1389 16:30
هرگز از بی کسی خویش مرنج هرگز از دوری این راه مگو و از این فاصله ها که میان من و توست و هر آنگاه که دلت تنگ منی بهترین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار تا که تنهایی ات از دیدن من جا بخورد و بداند که دل من با توست و همین نزدیکی است .
-
خدایا...
شنبه 17 مهرماه سال 1389 16:27
عشق من عاشقم باش.. نگران حال من باش.. نزار یه وقت نسی و تنها.. محرمم باش..مرحم دلم باش.. جونمی بد جوری می خوامت.. کاش میشد تا بیام به خوابت.. هرجا بری میام سراغت.. میشم محو صورت ماهت..
-
خواستن...
شنبه 17 مهرماه سال 1389 16:22
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم
-
عشق من دوستت دارم
دوشنبه 11 مردادماه سال 1389 19:39
عشق من دوستت دارم زیرا لایق دوست داشتنی دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم دوستت دارم...
-
عشق خودش می آید....
یکشنبه 10 مردادماه سال 1389 10:54
عشق میآید، عشق هزاران برابر میآید، ولی بایستی خودش بیاید، نبایستی آنرا مطالبه کنی، زیرا در این صورت هرگز نمیآید، اگر عشق را به زور بطلبی، آنرا میکشی و از بین میبری، بنابراین ببخش.
-
گل امید
پنجشنبه 7 مردادماه سال 1389 11:04
دلم مثل غروب جمعه ها دارد هوایت را کجا واکرده ای این بار گیسوی رهایت را؟ کجا سر در گریبان بردی و یاد من افتادی که پنهان کرده باشی گریه های های هایت را خیابان «ولی عصر» بی شک جای خوبی نیست که در بین صداها گم کنی بغض صدایت را تو هم در این غریبستان وطن داری و می دانی بریده روزگار بی تو صبر آشنایت را نسیمی از نفس افتاده...