عشق در دفترم ، واژه ای سرد و بی معنا بود .
واژه ای بی احساس ، همچون واژگان دیگر .
واژه ای همچون "بود " ، همچون "است " .
و تو آمدی ، با مداد رنگی قلبت عشق را حس دادی ، عشق را رنگ دادی ،
عشق را گرما بخشیدی .
و حالا ، عشق یک معناست .
همچون واژه "مادر" ، همچون واژه " بابا" .
عشق در دفتر من ، رنگ توست .
و اکنون عشق در دفتر من ، زیبا " هست " .
همچون جمله «خدا مهربان "هست" . نه " است " . »