شبی که تو رفتی دلم خزان تو شد
گفتی غریبگی نکن اما غریب تو شد
فرسنگ ها به گوش من اید چنین نوا
ای بی وفا دلم شکسته وجان بی نوای تو شد
در کشتی این جهان تو ناخدا بودی
ز شوق بودنت این دل با خدای توشد.