جام و دلم وام دارعشق است و الفت اوست
دستهایم رهین بیعت اوست
عشق,بی التفات او مرگ است
زندگی در نگاه الفت اوست
این و آن راه نیافتند به دل
سینه من حریم حرمت اوست
زانکه ما کشتگان راه وی ایم
این هم از لطف و مهر و محبت اوست
عقل طفلی است در دبستانش
عشق از بندگان دولت اوست
حرف اهل جهان تمام شده ست
گوش چشم انتظار صحبت اوست
ای عشق
دستی به کرم به شانه ی ما نزدی
بالی به هوای دانه ی ما نزدی
دیر است دلم چشم به راهت دارد
ای عشق ، سری به خانه ی ما نزدی
آپم