مرا بخوان که بمانم

 

این شعر یه شعر احساسی و مفهومیه.اونایی که طبع شعر ندارن و چیز زیادی از شعر نمیفهمن بهتره که نخونن چون بهش میخندن

 

 

 

نگاه میکنم از نو, به راه طی شده از خاک از بهشت برین

گناه میکنم از نو,مرا دوباره همانگونه عاشقانه ببین

من از سلاله ی کوهم,شکسته های شکوهم به زیر پای تو ریخت

تو از قبیله ی ماهی,همیشه چشم به راهی از آسمان به زمین

چه زخم عمیقی, چه نکته های دقیقی درون چشم تواند

چه خط کارگشایی, چه ماه راهنمایی, نشانده ای به جبین

تو در کجای قرونی؟.......نه پیش و نه پس نه کنونی,نه در عبور و سکون

شبیه شک و یقینی, عیان و پرده نشینی,نه آنچنان نه چنین

بای گمشده یاری,برای خسته دیاری,برای جاده سوار

برای خانه چراغی,برای چلچله باغی,برای حلقه نگین

دو روز باتو پریشان,دو روز بی تو هراسان,قرار من به کجاست؟

مرا بخوان که بمانم,مرا که در نوسانم میان شک و یقین

قسم به ابر بهاران,به دانه دانه باران, که آبروی منی

خدا کند که نباری,خداکند که نریزی,سحاب قله نشین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد